ادعای «فارس»: خاتمی، نقشه اطلاعاتی «سپاه قدس» علیه طالبان را از کانال ظریف به آمریکا داد
تاریخ انتشار: ۱۴ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۹۰۴۶۶۸
خبرگزاری فارس نوشت:
سردار سلیمانی به موسویان گفت: از همان آغاز همکاری این شک را داشتم که در خواست کمک آمریکا احتمالاً جنبه تاکتیکی دارد و به منظور یک همکاری دراز مدت نیست. ولی مشارکت ایران را یک پیشنهاد بدون باخت میدیدم.
رهبر انقلاب صبح امروز ۱۴ خرداد ۱۴۰۲ در اجتماع عظیم سیوچهارمین سالگرد رحلت امام به یک واقعه تاریخی اشاره کردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
روز ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی مصادف با ۲۰ شهریور ۱۳۸۰ ه. ش مرگبارترین عملیات تروریستی تاریخ آمریکا به وقوع پیوست. برحسب ظاهر ۱۹ چریک القاعده توانستهاند از ۱۵ لایه امنیتی وقت آمریکا [۱]عبور کنند و چهار هواپیما را در خاک این کشور تحت کنترل خود درآورند! برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی با ۲ هواپیما منهدم شد. ادعا شد که بخشی از ساختمان مقر وزارت دفاع آمریکا موسوم به پنتاگون نیز هدف حمله هواپیمای سوم قرار گرفت. طبق همین ادعا، هواپیمای چهارم قبل از عملیات اصابت به کاخ کنگره آمریکا (Capitol Hill) سقوط کرد.
سال ۲۰۰۰ اوج شکوه امپراتوری آمریکا بود. ایالات متحده پس از تخریب دیوار برلین در سال ۱۹۸۹ م و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ م به تنها ابرقدرت جهان تبدیل شد. این دوره بدل به عصر هژمون آمریکا شد، هژمونی که هیچ امپراتوری مادی در تاریخ جهان آن را تجربه نکرده بود. بر همین اساس، روز ۱۵ مهر ۱۳۸۰ (۲۶ روز بعد از واقعه ۱۱ سپتامبر) به غرب آسیا لشکرکشی شد.
انجمن آسیا (Asia Society) مینویسد: در کمال تعجب، دولت ایران یکی از اولین کشورهای جهان بود که پس از ۱۱ سپتامبر پیام تسلیت به آمریکا فرستاد. «محمد خاتمی» رئیس جمهور وقت ایران این حمله را محکوم کرد و دوران پسا ۱۱سپتامبر را به عنوان فرصتی برای حرکت سیاست خارجی ایران به سمت مسیری مصالحه جویانهتر با آمریکا دانست.
دولت بوش پس از حملات ۱۱ سپتامبر یک کانال محرمانه با دولت ایران ایجاد کرد تا در قبال دشمن مشترک وقت هماهنگ عمل کنند. «رایان کراکر» سفیر اسبق آمریکا در افغانستان و عراق پسا اشغال، در واقعه یازده سپتامبر از مقامات ارشد وزارت خارجه آمریکا بود. کراکر پس از یازده سپتامبر سفری محرمانه به ژنو انجام داد. کراکر مدعی شد که هدف از سفر، دیدار با گروهی از دیپلماتهای ایرانی مستقر در سوئیس بود. دیپلمات ارشد آمریکا همچنین ادعا کرد که تیم ایرانی به فرمانده فقید نیروی قدس سپاه گزارش میدادند. تاریخ این جلسه مربوط به اوایل اکتبر ۲۰۰۱ (مهرماه ۱۳۸۰) است.
دیپلمات آمریکایی میگوید که مذاکره کننده اصلی ایران نقشهای به او داد که به صورت جزئی، وضعیت نیروهای طالبان را نشان میداد. کراکر که از اشراف اطلاعاتی نیروهای ایران حیرت زده شده بود به طرف ایرانی میگوید که آیا میتوانم از این نقشه یادداشت برداری کنم؟ طرف ایرانی میگوید که تو میتوانی نقشه را داشته باشی. نقشه اطلاعاتی که طرف آمریکایی را متحیر کرد، به ادعای کراکر متعلق به نیروی قدس سپاه بود که توسط نماینده دولت ایران به طرف آمریکایی داده شد.
نیویورکر اسمی از دیپلمات ایرانی به زبان نمیآورد، ولی احتمالاً او از اعضای دفتر نمایندگی وقت ایران در سازمان ملل بود. «گری سیک» مقام اسبق شورای امنیت ملی آمریکا در اندیشکده انجمن آسیا (Asia Society) از جواد ظریف به عنوان دیپلمات ارشد مذاکرات مربوط به افغانستان نام برد.
دوران بیسابقهای در روابط ایران و آمریکا از زمان انقلاب ایجاد شد، اما حسن نیت دولت ایران به صورت کاملاً زشتی از سوی سردمداران آمریکا پاسخ داده شد. کراکر پس از اشغال افغانستان معاونت سفارت آمریکا در کابل شد. یک شب دستیارانش او را از خواب بیدار کردند و گفتند که رئیس جمهور «جورج بوش» در سخنرانی خود ایران را به عنوان بخشی از محور شرارت معرفی کرده است!
ماجرا از این قرار بود که «جرج بوش پسر» رئیس جمهور وقت آمریکا روز نهم بهمن ۱۳۸۰ (چهار ماه بعد از ایجاد کانال محرمانه تهران - واشنگتن) در کنگره آمریکا سخنرانی کرد. بوش پسر در این سخنرانی در جایگاه خودخوانده رئیس پلیس جهان اظهار داشت که تروریسم منحصر به افغانستان نیست بلکه آنچه او از آن «رژیمهای سرکش» نام برد، همچون بمبهای ساعتی در سراسر جهان پخش شدهاند. رئیس جمهور آمریکا سپس نام ایران را در کنار عراقِ صدام و کره شمالی قرار داد و این کشورها را محور شرارت در جهان نامید.
نیویورکر مینویسد: «کراکر مانند بسیاری از دیپلماتهای ارشد غافلگیر شد.» کراکر وقتی به آن برهه زمانی اشاره میکند، سرش را تکان میدهد و میگوید: «یک کلمه، تاریخ را تغییر داد.»
«گری سیک» مقام اسبق شورای امنیت ملی آمریکا در اندیشکده انجمن آسیا (Asia Society) گفت: جواد ظریف مرد منتخب ایران در این مذاکرات بود. اما وقتی آنها هر آنچه که ما میخواستیم را در مورد افغانستان به ما دادند، جورج بوش به دلیلی که هیچگاه آن را درک نکردم نام ایران را در فهرست محور شرارت قرار داد. او همه چیز را خراب کرد و به ایرانیان این تصور را داد (که البته تصور اشتباهی نبود) که آمریکا به دنبال هیچ نوع رابطهای با ایران نیست.
«سید حسین موسویان» از نزدیکان اردوگاه سیاسی هاشمی رفسنجانی خرداد ۱۳۹۳ در المانتیور (al-monitor) نوشت: خاتمی به من گفت مطمئنم که بوش میخ آخر را به تابوت رابطه ایران و آمریکا زد. موسویان در این یادداشت به مکالمه خود با سردار سلیمانی در یکی از جلسات شورای عالی امنیت ملی اشاره کرد.
سردار سلیمانی به موسویان گفت: از همان آغاز همکاری این شک را داشتم که در خواست کمک آمریکا احتمالاً جنبه تاکتیکی دارد و به منظور یک همکاری دراز مدت نیست. ولی مشارکت ایران را یک پیشنهاد بدون باخت میدیدم. اگر آمریکا به ما خیانت کند و پس از استقرار در افغانستان ما را رها کند به همان دامی میافتد که شوروی افتاد. آمریکاییها منطقه را نمیشناسند، افغانستان را نمیشناسند، ایران را نمیشناسند ... در هر حالت ما برنده خواهیم بود و اگر آمریکاییها از همکاری با ایران عبور کنند، باید با تحمل شکست، افغانستان را ترک کنند.
این دیپلمات ارشد و اسبق ایرانی درباره نظر رهبر انقلاب گفت: آیت الله خامنهای به چند تن از مقامات در همان ابتدای مذاکرات هشداد داد که دعوت به همکاری آمریکاییها تاکتیکی است.
کاخ سفید بزرگترین همکاری راهبردی ایران و آمریکا بعد از انقلاب را نابود کرد. همین اتفاق در واقعه بحران گروگانها (اواخر دهه ۶۰ ه. ش) و توافق هستهای ایران و ۵+۱ (دهه ۹۰ ه. ش) نیز تکرار شد. نکته اینجاست که شاکله دولت منتخب ایران در هر ۳ واقعه یکسان بود، اما عبرتی حاصل نشد.
این سه واقعه، سند حسن نیت تهران به واشنگتن بودند، اما این حسننیتها هیچگاه از سوی آمریکا با پاسخ مناسبی مواجه نشد. این وقایع نشان داد که هرگونه تعامل یا تخاصم آمریکا با ایران در هر دولتی با هدف «مهار ایران» در سه مولفه هستهای، منطقهای و نظامی است. حذف این سه مولفه نتیجهای جز تسلیم سرزمینی ایران نخواهد داشت.
منبع: فرارو
کلیدواژه: خاتمی طالبان قیمت طلا و ارز قیمت موبایل آمریکایی ها رئیس جمهور ۱۱ سپتامبر محور شرارت دولت ایران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۹۰۴۶۶۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خیز بلند چین در افغانستان؛ چالشها و چشمانداز
به گزارش خبرآنلاین به نقل از پایگاه بررسی تحولات افغانستان، طبق اعلام مقامات حکومت سرپرست افغانستان ، چین بیش از دو میلیارد دلار در افغانستان سرمایهگذاری کرده است و این سرمایهگذاری بیشتر در حوزه معادن، پارکهای صنعتی، خانهسازی و استخراج نفت بوده است. در آخرین مورد، ابتدای سال جاری شمسی، چین با ۷۱ میلیون دلار، پروژه شهرک مسکونی «نیله باغ» را در شهر کابل آغاز کرد.
پس از حاکم شدن طالبان در افغانستان، چین با راهبردی واقعبینانه، ریسک تعامل با حکومت طالبان را متقبل شد و به عنوان اولین کشور، استوارنامه سفیر حکومت سرپرست افغانستان را پذیرفت و گامی معنادار به سوی شناسایی دوفاکتوی حکومت طالبان برداشت. پس از این اقدام جسورانه چین، زمینه برای تعاملات بزرگ اقتصادی بین چین و افغانستان بیش از پیش فراهم شد.
تمایل سرمایهگذاران چینی به افغانستان و افزایش حجم سرمایهگذاری به ۲ میلیارد دلار، دلالت بر خیز بلند و آرام چین در افغانستان پسا خروج آمریکا دارد. این سئوال مطرح میشود که پس از شکست شوروی سابق و آمریکا در افغانستان، آیا واقعا چین به عنوان رقیب مسکو و واشنگتن، سرنوشت موفقی در افغانستان خواهد داشت؟
بارزترین تفاوت در نحوه ورود این کشورها به افغانستان است. شوروی و آمریکا با تهاجم و قدرت نظامی وارد افغانستان شدند که این رفتار نظامی سرانجام باعث خیزش مسلحانه مردم افغانستان با این دو قدرت اشغالگر شد. علاوه بر این، کشورهای منطقه نیز از حضور نظامی این دو کشور در افغانستان ناراضی بودند. بالعکس، چین از دریچه اقتصاد وارد افغانستان شده است. حکومت و مردم افغانستان و همچنین کشورهای منطقه حساسیتی به این حضور نرم ندارند و از سرمایهگذاریهای چین در بخشهای مختلف استقبال میکنند.
تهدیدهای فرا روی حضور اقتصادی چین در افغانستان
با وجود این که مردم افغانستان از حضور اقتصادی چین در افغانستان استقبال میکنند، اما تهدیدهایی هم فرا روی چینیها در افغانستان وجود دارد.
خطر بازگشت آمریکا
نخستین تهدید احتمالی، بازگشت آمریکا به افغانستان است. با بازگشت آمریکا به افغانستان که متحدان اروپایی و آسیایی آن هم بازخواهند گشت، سرنوشت و موقعیت چین در افغانستان چه خواهد شد؟ هر چند شعار حکومت طالبان سیاست خارجی متوازن است، اما آیا آمریکا خواهد پذیرفت که در جایگاه برابری با چین قرار گیرد؟ نظام جمهوری هم در سیاست خارجی اعلامی خود از توازن سخن میگفت اما در عمل به دلیل فشارهای آمریکا، قادر به تطبیق آن نبود. لذا بازگشت آمریکا یک تحلیل احتمالی برای حضور اقتصادی چین در افغانستان است.
تهدیدهای امنیتی
تهدید دوم، مسائل امنیتی است. در چند سال اخیر طرحهای کلان چین و سرمایهگذاران چینی به طور مکرر از سوی گروههای شورشی بلوچ و داعش در پاکستان هدف حمله قرار گرفتهاند. در افغانستان نیز داعش مرکز اقامت اتباع چینی در کابل را هدف حمله تروریستی قرار داد. لذا، گروههای شبهنظامی و تروریستی در ژئوپلیتیک رقابتی افغانستان میتوانند یکی از تهدیدهای بالفعل برای حضور اقتصادی چین در افغانستان قلمداد شوند. این تهدید زمانی جدیتر میشود که به نقش پیمانکاری این گروههای تروریستی در منطقه پرداخته شود و نقش رقبای چین در آن در نظر گرفته شود.
خلاهای قانونی
تهدید سوم، فقدان قانون اساسی و حکومت ثابت در افغانستان است. با گذشت بیش از دو و نیم سال از حاکمیت طالبان بر افغانستان تا هنوز قانون اساسی به عنوان یکی از مهمترین ارکان یک نظام وجود ندارد و حکومت موقت بر آن حاکم است. هر چند که حکومت طالبان به طور مکرر از تلاش برای تدوین قانون اساسی سخن میگوید اما در نبود این رکن اساسی، سرنوشت بسیاری از مسائل قانونی از جمله قانون سرمایهگذاری خارجی مبهم و نامشخص است.
چشم انداز حضور اقتصادی و سیاسی چین در افغانستان
به وجود این تهدیدها که به طور قطع از دید سیاستمداران پخته چین پنهان نمانده است، پکن احتمالا به چهار دلیل، همچنان سیاست حضور اقتصادی در افغانستان را ادامه خواهد داد.
نخست، چین تلاش دارد از طریق تعامل اقتصادی در افغانستان، حکومت طالبان را به همکاری برای دفع خطر ایغورهای جدایی طلب تشویق کند. در حال حاضر حکومت طالبان، جنگجویان ایغور را دور از مرزهای چین و در مکانهای تحت نظارت نگهداری میکند. دوم، دولت چین دسترسی به مواد خام، نزدیک و ارزان افغانستان را برای نظام صنعتی خود، یک فرصت طلایی میداند. به ویژه لیتیوم افغانستان برای چین ارزش خاصی دارد و احتمالا حاضر باشد برای این ماده معدنی کمیاب، امتیازهای خاصی به افغانستان بدهد.
سوم، چین شکلگیری نظم پایدار و متمرکز در افغانستان را یک فاکتور مهم برای تحقق رویای ابتکار کمربند – راه میداند. بیثباتی در افغانستان میتواند شاخه کریدور اقتصادی چین – پاکستان و شاخه شمالی کمربند – راه را که از آسیای مرکزی میگذرد، به خطر اندازد. چهارم، چین درک میکند که آمریکا به افغانستان بازخواهد گشت و فضا برای حضور پکن را تنگ خواهد کرد. بنابراین بنا دارد که پیش از بازگشت، فرصتهای متعددی را از آن خود کند.
به دلایل فوق باید گفت چشمانداز حضور اقتصادی چین در افغانستان در میان مدت مثبت است. در دراز مدت به عوامل مختلف از جمله نحوه تعامل حکومت مستقر در افغانستان و حضور یا عدم حضور آمریکا در افغانستان بستگی دارد.
311311
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1898680